اشعار على مردانى

هوا پس است پس از تو مدام توفان است / على مردانى

هوا پس است پس از تو مدام توفان است
خدای من چه تقاصی؟ کدام تاوان است؟

تو آب هستی اگر خوابِ آب می بینم،
کویر در خطر انتقام باران است

غزل که شأن نزولش تویی دل انگیز است
وگرنه بر لب مردم غزل فراوان است

نماز باغچه هارا اقامه خواهی کرد
بایست! قبله تو هستی، امام: گلدان است

چگونه معجزه ات را دروغ می بینند؟
تو یک نگاه عمیقت تمام قرآن است

مشخص است که بی تو دچار کابوسم
و خواب تشنگی ام تا سحر پریشان است

 

1553 0 5

من سزاوارم به نفرین، هرچه می خواهی بگو / على مردانى


من سزاوارم به نفرین، هر چه می خواهی بگو
از تو نفرین است شیرین، هر چه می خوای بگو

خسته ای و هیچ کس گوشش بدهکار تو نیست
گوش من با توست، بنشین! هر چه می خواهی بگو

آینه همراز خوبی نیست، پنهانی بخند
دور از چشم سخن چین هر چه می خواهی بگو

با تو باشم طعم غم هایم چه فرقی می کند؟
حرف های تلخ و شیرین هر چه می خواهی بگو

دین و دنیا را به شوق حرف هایت باختم
حال با این قلب بی دین هر چه می خواهی بگو!

3763 0 4.46

وَ حال و روز تو مثل نخست خواهد شد / على مردانى

نوشت حضرت حافظ : درست خواهد شد

وَ حال و روز تو مثل نخست خواهد شد

 

غروب، منتظر شعرهای تازه بمان

که نامه های غزلخوانده پُست خواهد شد

 

به زودی آن گل سرخی که توی گلدان مُرد

به پاس خنده ی تو تندرست خواهد شد

 

هوای رفتن اگر می کنی مراقب باش

بدان دومرتبه پاهات سست خواهد شد

 

میان صفحه ی فالت نشانه ای بگذار

اگر نوشته ی تقدیر تُست، خواهد شد

2885 5 4.08

زخم وقتی باز می ماند عفونت می کند / على مردانى

زندگی مرگ است، روزی سرنگونت می کند
عشق در بال سفیدش غرق خونت می کند

راست گفتی، "بی تو می میرم" گلویم را گرفت
جان گرفتن بود کاری که جنونت می کند

چاره ی دیگر ندارم غیر سازش با غمت
تا ابد این عشق در قلبم سکونت می کند

خاطرات ماهِ اسفندی که از ما دود شد
از حسادت های آیینه مصونت می کند

در هوایی که نباشی زیستن دیوانگی است
زخم وقتی باز می ماند عفونت می کند

2539 0 4.36

آن همه اشک شوق علت داشت، نامه ی عاشقانه ات آمد / على مردانى

بعد سی سال بغض و دلتنگی، روی شانه نشانه ات آمد
آن همه اشک شوق علت داشت، نامه ی عاشقانه ات آمد

حرف هایت به رنگ آبی بود، توی قلبم چه انقلابی بود
چفیه ات بوی آسمان می داد، لحظه ای که ترانه ات آمد

رشد کردند در جوار تنت، شاخه گل های سرخ پیرهنت
سبز شد عشق در دلِ وطنت، سروِ زخمی ! جوانه ات آمد

آه...قلبی که می خورد افسوس، چهره ای با تلألؤ فانوس
چشمهایی شبیه اقیانوس، وسعتِ بی کرانه ات آمد

عکسِ تو یادگار می ماند، از زمستان بهار می ماند
بعد سی سال دوری و حسرت، خاطراتت به خانه ات آمد

 

2067 1 4.5

دختر دوید...حیف...عروسک گلوله خورد / على مردانى

دختر دوید...حیف...عروسک گلوله خورد

بعد از پدر به سینه یِ قلّک گلوله خورد

 

آیینه ریخت...پنجره افتاد از نفس

محکم به تُنگِ ماهیِ کوچک گلوله خورد

 

گلدان پرید رویِ زمین تکّه تکّه شد

یک لحظه بعد سایه یِ کودک گلوله خورد

 

از بختِ بد خبر به کلاغان رسیده بود

با این خبر به قلبِ مترسک گلوله خورد

 

در چشم هایِ عاشق مادر امید مُرد

دختر دوید...مثلِ عروسک گلوله خورد

1530 0 5